به گزارش قدس آنلاین، پس از ورود متفقین به ایران و استعفای اجباری رضاخان از سلطنت، وی به ناچار ایران را ترک کرد و به امر انگلیس به جزیره موریس تبعید شد. در رابطه با انتخاب موریس روایات متعددی نقل شده است. برخی معتقدند از ابتدا قرار بود کشور دیگری مقصد رضا شاه باشد، برخی هم معتقدند که این جزیره انتخاب شخص رضا شاه بود و در دیدگاهی دیگر آمده است که این تصمیم به مقتضای حال رضا شاه و بالاجبار گرفته شد.
از طرفی گفته شده است قبل از تعیین نهایی جزیره موریس برای تبعید، چند کشور و مکان دیگر بدین منظور در نظر گرفته شده بود. این کشورها عبارت بودند از هند، شیلی، آرژانتین و کانادا. گویا کشور هندوستان از سوی خود رضا شاه پیشنهاد شده بود. رضاشاه قصد داشت به هندوستان برود، ولی چون سیاست ضدمذهبی او باعث شده بود که به هیچ وجه در میان مردم هند وجههای نداشته باشد، لذا دولت انگلیسی هند نمیتوانست اجازه دهد که رضا شاه در هندوستان بسر برد.
اما داستان فرار و تبعید رضاشاه به جزیره دورافتاده موریس بسیار تأملبرانگیز است. رضاشاه به گمان اینکه هیتلر و جبهه متحدین پیروز جنگ جهانی دوم است، به حمایت غیررسمی از آلمان نازی دست زد و همین مسئله و البته موقعیت استراتژیک ایران شرایط را برای اشغال نظامی توسط جبهه متفقین فراهم کرد. جدای از تمایل رضاشاه به آلمان، با ورود نیروهای متفقین به ایران، شاه طی تلگرافی به روزولت، رئیس جمهوری وقت امریکا، شرایط موجود در کشور را برای وی تشریح کرد تا بدین طریق بتواند دوست جدید و البته پرنفوذی در جامعه بینالمللی پیدا کند. بیشک این دو عامل در کنار شخصیت مستبد رضاشاه، منجر شد به اینکه روس و انگلیس تمایلی برای ادامه حکومت وی در ایران نداشته باشند.
با تمام این احوال، هدف انگلیس از تبعید شاه به «پورت لوئی»، پایتخت جزیره بد آبوهوای «موریس»، در دو عامل خلاصه میشد: نخست اینکه انگلیس در تلاش بود شاه را از ساختار قدرت در ایران دور کند و امکان هرگونه برقراری ارتباط با شاه جوان و نیز سیاستمداران مورد وثوق مانند فروغی را از وی بگیرد. مسئله دیگر این بود که رضاشاه در دوران شانزدهساله سلطنت و دوران چهارساله پیش از آن، روابط پنهانی با انگلیس برقرار کرده بود که عموما حول مسائل کلان سیاسی و مالی ایران میچرخید؛ بنابراین محاکمه شاه در ایران ممکن بود باعث افشای این روابط و ایجاد اغتشاش و شورش در ایران شود که این به ضرر منافع انگلیس بود؛ ازاینرو انگلیس در تلاش بود خود را در میان مردم ایران به عنوان حامی و آورنده صلح و آرامش نشان دهد. سیاستمداران این کشور با تهییج برخی روزنامهها، آنها را واداشتند که بهشدت علیه رضاشاه مطلب بنویسند. محمدرضاشاه نیز به واسطه کمی تجربه و برای دور ماندن از آسیبهای احتمالی مخالفت با مردم و متفقین، در عمل هیچ گونه واکنشی به مطالب روزنامهها نشان نداد. جدا از این مسائل، افشای روابط گسترده مالی رضاشاه و انگلیس، که عموما مخفیانه انجام میشد، از سوی شاه، میتوانست موقعیت استراتژیک انگلیس در منطقه را به هم بریزد؛ بنابراین دور کردن شاه از هرگونه وسیله ارتباطی و جمعی، یک احتیاط لازم و ضروری برای انگلیس به نظر میرسید. با این شرایط تبعید کردن شاه به یک جزیره دورافتاده و کوچک برای کشور انگلیس کاملا منطقی بود.
به نظر میرسد هدف دیگر از تبعید شاه به جزیره موریس، موقعیت خاص آب و هوایی آنجا و البته شرایط نه چندان خوب رضاشاه بود. شاه در سالهای آخر عمر خود با بیماری مواجه بود؛ بااینحال جزیره موریس شرایط مناسبی نداشت و هوایی بسیار گرم و شرجی بر این منطقه حکمفرما بود. به نظر میرسد هدف انگلیس از تبعید شاه به این جزیره، فراهم کردن شرایطی برای مرگ تدریجی او در آنجا بود.
از طرفی فردوست در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی بیان کرده است که شاه از ترس رسیدن قوای شوروی به تهران، مراسم خداحافظی خود با سیاستمداران را در کمتر از ۵ دقیقه انجام داد و بهسرعت به سمت اصفهان حرکت کرد. شاه به تصور مهاجرت به هند، در بندرعباس سوار کشتی شد، ولی در مسیر فهمید که مقصد نهایی را حکومت انگلیس، یار دیرینهاش، تغییر داده و جزیره دورافتاده موریس را محل تبعید وی در نظر گرفته است. با این حال، شاهی که تا پیش از این هیچ کس توان مقابله با خواستههایش را نداشت، در این زمان امکان زندگی در یک تبعیدگاه معمولی را نیز از دست داد و به یکی از بد آب و هواترین مناطق در آفریقا تبعید شد. به نظر میرسد آنچه این شاه پهلوی بر سر احمدشاه قاجار آورد و پس از گرفتن حکومت از وی موجبات سفر او به اروپا را برای همیشه فراهم کرد، حدود شانزده سال بعد، انگلیس در شرایطی به مراتب بدتر برای وی به ارمغان آورد.
خبرنگار : رضاطلبی
نظر شما